۱۳۹۷ آذر ۸, پنجشنبه

خوشبخت ترین زن دنیا

مشخصات کتاب
نام کتاب: خوش بخت ترین زن دنیا 
نویسنده : دکتر عائض القرنی
مترجم : محمد گل گمشادزهی

چکیده کتاب :
اين كتاب، زنان را فرا مي‌خواند تا در سايه‌ي دين و در پرتو لطف الهي و نعمت‌هايي كه خداوند به آنان، عطا نموده، شاد و خوشبخت باشند؛ اين كتاب، لبخند اميد، نسيم آرزو و طلوع خورشيد شادي، براي هر آن كسي است كه غم و اندوه بر او سايه افكنده و دلش به تنگ آمده است؛ اين كتاب، او را صدا مي‌زند كه خواهرم منتظر گشايش و راه حل باش و بدان كه بعد از سختي آساني خواهد آمد؛ بنابراين چشم به راه آن باش. اين كتاب، خطاب به عقل و قلب و روح پاك او مي‌گويد: خواهرم! به اميد پاداش الهي صبر و استقامت نما، نااميد مشو و خوش‌بين باش؛ زيرا خداوند با تو است، و خدا تو را كافي است و او، ياور و نگهبان و حافظ تو مي‌باشد.
خواهرم! اين كتاب را بخوان؛ زيرا در آن آيات روشن الهي، احاديث راستين نبوي، داستانهاي الهام‌بخش، اشعار مؤثر و انديشه درست و تجربه‌‌هاي مفيد گنجانده شده است؛ اين دفتر را بخوان تا غم و اندوه و كابوس ترس و اضطراب را از وجودت بيرون براند؛ آري اين ديوان را مطالعه كن تا تو را براي تميز‌كردن حافظه‌ات از اوهام و وسوسه‌هاي انباشته در آن ياري نمايد و تو را به بوستان سعادت و محبت و ديار ايمان و باغهاي شادي و سرور راهنمايي كند؛ اميد است خداوند، تو را در هر دو جهان خوشبخت گرداند؛ بي‌گمان او، بخشنده و بزرگوار است.

خواهرم! اين كتاب، گنجنينه‌ي زيورآلات زيبايي است كه آن را به تو تقديم مي‌كنم تا خود را با آن آراسته نمايي، زيورآلات و آراينده‌هايي كه از طلا و نقره، زيباتر و درخشان‌ترند. عناوين اين كتاب را به اسم زيورآلات وآراينده‌ها نامگذاري كردم: شمش‌ها، گردن‌بندها، مرواريدها، مرجان‌ها، و دُرّها، جواهر، انگشترها، الماس‌ها، زبرجدها، ياقوت‌ها، صدف‌ها، لؤ‌لؤ‌ها، زمرّدها و زرها.

برای دانلود روی لنک زیر کلک نمائید :

۱۳۹۷ مهر ۲۴, سه‌شنبه

عاقبت گنهکاری


دکتر محمدالعریفی در یک از کتاب هایش از خاطراتش چنین حکایت میکند ..

یکی از پزشکان برایم تعریف کرد که یک بار وارد اتاق مراقبت‌های ویژه شدم... جوانی بیست و پنج ساله توجه ام را جلب کرد که مبتلا به #ایدز بود و وضعیتش وخیم بود...

با نرمی با او صحبت کردم اما حرف‌هایی زد که واضح نبود...

با خانواده‌اش تماس گرفتم... مادرش به بیمارستان آمد و از او درباره‌ی پسرش پرسیدم...

گفت: حالش خوب بود تا آنکه با آن دختر آشنا شد...


گفتم: نماز می‌خواند؟

گفت: نه... اما نیت کرده بود که در پایان عمرش توبه کند و به حج برود!!

نزدیک آن جوان بیچاره شدم در حالی که داشت جان می‌داد...

نزدیک گوشش گفتم: لا اله الا الله... بگو لا الله الا الله...

متوجه من شد و نگاهم کرد... بیچاره با همه‌ی توانش سعی می‌کرد و اشک از چشمانش سرازیر بود... چهره‌اش داشت تیره می‌شد و من همچنان تکرار می‌کردم: بگو لا اله الا الله...

به زور شروع به حرف زدن کرد: آه... خیلی درد دارم... مسکن می‌خوام... آه...

نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم... می‌گفتم: بگو لا اله الا الله...

لب‌هایش را به سختی تکان داد... خوشحال شدم... اما گفت:

نمی‌توانم... نمی‌توانم... دوست دخترم را می خواهم... نمی‌توانم...

مادرش گریه می‌کرد و پسرش را نگاه می‌کرد... ضربان نبضش ضعیف می‌شد... داشت می‌مرد...

نتوانستم خودم را کنترل کنم... به شدت گریه می‌کردم... دستش را گرفتم و دوباره سعی کردم: خواهش می‌کنم بگو لا اله الا الله...

ولی او فقط تکرار می‌کرد: نمی‌توانم... نمی‌توانم...

به سختی نفس نفس می‌زد...

و ناگهان...

نبضش ایستاد و چهره‌اش کبود شد و مرد...

مادرش نتوانست طاقت بیاورد و خود را به روی پسرش انداخت و شروع کرد به ناله و شیون...

اما دیگر شیون و غصه‌ی او چه فایده‌ای دشت؟

آری... آن جوان به سوی پروردگارش رفت... نه شهوت به او سودی بخشید و نه لذت‌ها... فریب جوانی‌اش را خورد... فریب اتوموبیل و لباس‌های زیبا... و هم‌اکنون تنها اعمالی که انجام داده بود در قبر هم‌نشین اوست و در محاصره‌ی کارهای خود است...

آنچه به دست آورده بودند سودی برایشان نداشت...

مجالس بیهوده



در يکي از کشورهاي اروپايي بودم و پس از نماز تراويح و ايراد سخنراني، يکي از دوستان مرا به خانه‌اش براي صرف چاي دعوت کرد. در اين مجلس حدود سي نفر از برادران مسلمان که مقيم آن کشور بودند جمع شده بودند ابتدا ترجيح دادم که خاموش شده و فقط شنونده باشم. برادران دفتر صحبت را باز کردند . 

اشغال فلان کشور، يورش و حمله به فلان کشور، ماليات، تورم. تا اين که مناقشه حاد گرديد و از هر طرف هياهو بلند شد و صداها در هم پيچيد و سپس کار به سب و ناسزاگويي انجاميد. اين وضعيت آنان بود، در صورتي كه وضع من شگفت‌انگيزتر و عجيب‌تر بود؛ زيرا بار اول، من گمان کردم که به کنفرانس سازمان ملل پيوسته ام.

اندكي پس از اين که به اطرافم نگاه کردم، متوجه شدم كه نه، من در ميان اين دوستان قرار دادم. لذا آرام و ساكت ماندم. ابتدا خجالت کشيدم که آنان را به سکوت دعوت كنم و منتظر ماندم تا صدايشان را پايين بياورند. ولي خاموش نشدند. وقتي وضع بدين منوال به درازا کشيده شد، رو به رفيق بغل دستي خودم کردم و گفتم: اين وضعيت تا کي بدين صورت ادامه خواهد داشت؟

گفت: من كه چيزي نمي‌بينم! اينها امروز خيلي آرام هستند! پايان مناقشه آنها صبح است! آيا صبح نزديک نيست؟Cالصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ B؟!!

سپس گفت: آيا مي خواهي اينها را ساکت کنم؟ گفتم: آري، خاموش‌شان کن! آن گاه صدايش را بلند کرد و گفت: دوستان! آرام باشيد، مي‌خواهيم از شيخ استفاده کنيم! در اين هنگام خاموش شده و همديگر را به سکوت دعوت كردند. ابتدا من گفتم: من از شما يک سوال دارم: آيا همه شما سوره(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ)را حفظ داريد ؟ گفتند آري.

من گفتم: معناي(اللَّهُ الصَّمَدُ)چيست؟ همگي ساکت شدند. 

باز پرسيدم: آيا همه‌ي شما(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ* وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ )را بلديد؟ آنان در پاسخ گفتند: آري. سپس پرسيدم: معناي(غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ )چيست؟ باز همگي خاموش شدند! آن گاه من گفتم: برادران عزيز! اگر شما در مجلستان به تفسير يك آيه، يا خواندن يك حديث و يا گفتگو در موردتربيت فرزندانتان و يا حل مشکل دخترانتان مي‌پرداختيد، آيا برايتان از اين مباحث بهتر نبود؟ چقدر مجالسي که شما مي‌نشينيد و مصداق اين حديث آن‌حضرت صلي الله عليه وسلم قرار مي‌گيريد: «هيچ گروهي در مجلسي گردهم نمي‌آيند که در آن مجلس از ياد خدا غافل مي‌شوند و بر پيامبرشان درود نمي‌فرستند، مگر اينکه آن مجلس براي آنها وبال و حسرت خواهد شد، پس اگر خدا بخواهد آنان را کيفر مي‌دهد و اگر بخواهد، آنان را مي آمرزد.»[1]

سپس به آنها گفتم: چرا از اين تفسير ابن کثير که بر طاقچه گذاشته است، استفاده نمي‌کنيد؟ چگونه مي‌خواهيد دين خدا را فرا بگيريد و مردم را به آن عوت کنيد، در حالي که شما از اصول و مبادي آن بي‌خبريد؟ اگر از شما در مورد برخي از احکام نماز يا روزه بپرسيم، شما اغلب آنها را نمي‌دانيد آن‌گاه براي آنان دعا کردم و مجلس را خاتمه دادم.

۱۳۹۷ مهر ۱۹, پنجشنبه

روش بر خورد(تعامل زوجین) با زن(حقوق زن )


بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهترین باشد؛

مرد عزیز!
 در خانه نسبت به خانواده ات در مهربانی،نرم خویی،گذشت و دوستی،بهترین مردم باش و باید با نیکی با آنان بر خورد کنی. پیامبر(صلی الله علیه وسلم) فرمود: ((بهترین شما کسی است که با زنان بهترین باشد ومن بهترین شما نسبت به همسرانم هستم)) ایشان صادقانه ومؤبانه می فرمود: مؤمن ترین شما خوش خلق ترین شماست.

لقمان حکیم می گوید: برای انسان عاقل وخردمند شایسته است که در برار خانواده اش مانند کودک باشد ودر قومش همچون مرد.

هنگامی که حضرت علی(رضی الله عنه) برای خواستگاری حضرت فاطمه(رضی الله عنه) نزد پیامبر(صلی الله علیه وسلم) آمد،پیامبر فرمود: باید هم صحبت برای او باشی.

 ثعالبی می گوید: کسی که نسبت به خانواده اش سیاست و برخوردی نیکو داشته باشد، شایسته ترین فرد برای برخورد با مردم است.

 در حکمتی آمده است: کسی که کلامش انعطاف پذیر ونرم باشد،احترامش واجب می شود‌. مردی نزد یکی از حکیمان عرب آمد و گفت: بهترین مردم کیست؟حکیم گفت: کسی که در خانه اش بهترین مردم باشد. مرد گفت: چگونه می توانم در خانه ام بهترین مردم باشم؟ حکیم گفت: با بر خورد ومعاشرت نیکو با همسر و فرزندانت.

 بر گرفته: از کتاب روش بر خورد با زن 
مالف: محمد صدیق المنشاوی 
ترجمه: محمد جمالزهی  

۱۳۹۷ مهر ۱۷, سه‌شنبه

اعترافات یک عاشق
نویسنده : دکترمحمدالعریفی

شرح

سخنم با آن جوانانی است که روزشان را در تعقیب دختران می‌گذارند... در بازارها و کنارِ درب مدارس و دانشکده‌ها... شب‌شان را نیز در گفتگوهای تلفنی و راز و نیازهای عاشقانه به صبح می‌رسانند...
همینطور با دخترانی که نگاه‌های عاشقانه و سخنان دل‌ربا، فریبشان داده و کیف‌شان پر شده از نامه‌های رمانتیک و عکس‌های معشوق...
برای دریافت کتاب روی پیوند (link) زیر کلک نمائید:  فارمت فایل : PDF