۱۳۹۴ آبان ۲۸, پنجشنبه

مقام زن

بسم الله الرحمن الرحیم

مقــــــــام زن 
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه و اتباعه إلی یوم الدین.

زن از همان بدو خلقت آدم و حواء دارای یک سری ویژگیها بود و هست که با ویژگیهای مرد کاملا متفاوت و پیوسته در مسیر تاریخ وجود خود را حفظ خواهد کرد و مشیت الهی بر این بود که ویژگیهای مرد چیزهای را بیافریند که مورد نیاز زن، و همچنین ویژگیهای زن چیزهای را بیافریند که مورد نیاز مرد باشد، تا بدین وسیله حیات آدمی بتواند درمیان این دو بار مختلف سیر خود را تداوم بخشد، این خود یک قضیه‌ی روشن است که یکایک ما انسانها آن را لمس می‌کنیم.
بنابر این از آنجا که تقدیر الهی بر این بود که در هیچ یک از مراحل تاریخ بشریت این ویژگیهای مرد و زن جای خود را خالی نکند و آن را به خصوصیات دیگر ندهد و در کوران تحولات تن به تغییر و تحول نسپارد و همچنان پا برجا و ثابت باشد خداوند سبحان نیز به تناسب  آنها جامه‌ی احکامی ثابت بر تن آنها پو شانده است.
اما مساله زن در عصر کنونی از جمله مسائلی است که نظامهای بر خاک روییده و اسلام ستیزان پای آن را به میان کشیده‌اند تا زن را از چنگال دین شریف اسلام آزاد سازند و این سرچشمه‌ی الهی را بخشکانند و خرمن انباشته‌ی احکام زن در اسلام را به آتش بکشد و بالآخره سطح دریای افکار عمومی را نسبت به مبانی شریعت متلاطم سازند این تلاشها نه از سر خیر خواهی و مصلحت اندیشی بلکه از سر کینه توزی نسبت به اسلام شکل می‌گیرد چونکه چوپان اسلام مدتهاست در برابر گرگ غریزه جنسی مرد از کرامت زن پاسداری می‌کند و نسیم روح افزای اسلام طراوت و شادابی در شخصیت وجود زن می‌دمد.

هدف آفرینش مرد و زن:
1ـ برابری در انسان بودن یعنی مرد و زن دو پاره‌اند روی هم بشریت را تشکیل می‌دهند یا بنابر قول افسانه سرایان دونیمه از سیب می‌باشند که مرد نیمی از آن و زن نیم دیگر آن می‌باشد ولی مساوی بودن آن دو در تقسیم کار و وظائف زندگی موضوعی است که هرگز قابل قبول نمی باشد هر چند که زنان در چهار گوشه جهان بخاطر این مطلب کنفرانسها برپا کنند و سازمانها به راه می‌اندازند آیا این انجمن‌ها واین نطق‌های غرض آلود قادرند که طبیعت اشیاء جهان را دگرگون سازند؟ آیا می‌توانند مرد را در امور ولادت و حاملگی و شیر دادن شریک گردانند آیا مگر وظائف بیولوژیکی امکان دارد که با چگونگی جسمی و روانی نباشد.
حاملگی و بچه شیر دادن لازمه‌اش احساساتی است که به زن اخصاص دارد پس افکار زن و عواطف و رؤیایش به گونه‌ای ترتیب یافته بخوبی از عهده‌ی این وظائف دشوار بر می‌آید.
مادر شدن با همه لوازمش از نرمی احساسات فدا کاری شکیبایی تحمل زحمات و مراقبت دقیق کودک مربوط می‌شود به چگونگی خاص حالات روانی و عصبی و فکری زن که با چنین روحیه با این گونه مشخصات روانی عهده دار شغل مادری می‌شود با هماهنگی وظائف ویژه خود را از عهده بر می‌آید از سوی دیگر مرد نیز دارای وظائفی است که باید خود را برای انجام آن آماده و باید در محیط خارج با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند گاهی با درندگان وحشی و زمان قوای طبیعت مواجه می‌گردد و گاهی نیز نظام و مقررات اقتصادی جلوی پایش را می گیرند و برای به دست آوردن ساز و برگ زندگی او را به تلاش و کوشش وا می‌دارد در حال وی باید با تمام این مشکلات بسازد و از خود و همسر و فرزندانش حمایت کند.

زن مسلمان نباید از زن غربی تقلید کند :
زن اروپای یا امریکای در محیط خود از خانه خارج می‌شود تا در کنار مردان در تمام زمینه‌ها کار کند اما نه به اختیار و میل و رغبت خویش بلکه به ناچار و بدون اختیار به چنین کارهایی که با جسم و روح زن سازگار نیست و در سرشت و شخصیت او نسبت دست می‌زندچون اگر کار نکند از گرسنگی می‌میرد بخاطر اینکه کسی را نمی‌یابد که نفقه او را بدهد و ضروریات زندگیش را تامین نماید نه پدر این کار را می‌کند نه برادر، نه شوهر و نه افراد دیگر در اسلام اینطور نیست بلکه زن از دیدگاه اسلام رکن اصلی زندگی و ستون پابرجای خانواده می‌باشد و در نظام اسلام نیازمندهایش تضمین شده و نفقه او بطور اجبار تامین می‌شود زیرا او پیوسته در تحت کفالت مرد می‌باشد به این صورت که اگر دختر است پدرش نفقه او را تامین می‌کند،‌ و اگر خواهر است برادرش، اگر مادر است پسرش و اگر زن است همسرش نفقه او را تضمین و تامین می‌کند بنابر این در شریعت اسلام به حکم «قانون» نفقه افراد فوق ملزم می‌باشد که زن را در تحت حمایت و کفالت خود قرار دهند و نفقه او را بدهنند، و هر مسلمانی مکلف به اجرای چنین قانون می‌باشد اما بالعکس در کشورهای غربی و غیر اسلامی چنین نظام و قانونی وجود ندارد و از اینگونه الزام و اجبار نیز خبری نیست.

مقام زن در جامعه یهود:
بعضی از طائفه یهود زن را بمرتبه خادم شمار می‌کردند پدر میتوانست که دختر خود را در بازار بفروش برساند و در صورت وجود برادر خواهر از میراث محروم بود. اما در صورت استحقاق میراث (یعنی عدم وجود برادر) برای او هگز اجازه نبود که با فردی اجنبی ازدواج کند همچنان یهود زن را یک لعنت تصور می‌کردند زیرا که آدم را گمراه او را برای خوردن درخت ممنوعه در جنت مجبور ساخت. اما نظریه دوم آنها این بود که علاقه و رابط جنسی بین مرد وزن فی نفسها نجس است و اجتناب از آن واجب است اگرچه از طریق نکاح و عقد رسمی و معروف بود و دور مسیحیت آن را شدت بخشید چنانچه زندگی رهبانیت و یکسوی و غاریشینی مقیاس اخلاق عالی و باعث حصول رتبه درجه بلند قرار گرفت و تجنب از ازدواج را علامت تقوی و پرهیزگاری می‌دانستند، این دو نظریه نه فقط قدر و منزلت زن را در جامعه کاهش داد بلکه در قوانین مدنی هم تاثیر بزرگی گذاشت که بموجب آن زندگی زناشوئی باعث حرج وضیق قرار گرفت.

مقام زن در هند:
زن در جامعه هند دارای هیچ مقام و ارزش اجتماعی نبود، گاهی یک مرد زنش را در قمار بازی می باخت و بسا اوقات یک زن چندین همسر داشت اگر شوهرش می مرد دوباره نمی توانست ازدواج کند و همواره آماج اهانت ها و زخم زبان ها بود و زن تبدیل به کنیز خانواده‌ی شوهر متوفا و خدمتکار بستگان وی می شد. گاه نیز زن جهت نجات خویش از عذاب زندگی و بدبختی دنیا پس از مرگ شوهرش خودش را آتش می زد.
در شریعت (مانو) آمده است: زن حق استقلال از سلطه‌ی پدر و شوهر را ندارد، و بعد از وفات شوهرش باید بمیرد یا شوزانده شود با آتش. این عادت غیر انسانی تا قرن 17 میلادی با جراء در می آمد،و بعد از آن با وجود اختلاف و افکار علماء هند و جبرا لغو گردید. مانو معتقد است: زن مخلوقی نجس و پلید است که باید از او پرهیز شود، تا جائی که زن حق ندارد در هیچ صورتی به زن حق طلاق نمی رسد بلکه باید زن هندی به شوهرش با القابی هچنون موولایم آقایم، معبودم و غیره صدا بزند. اما دید گاه (بودا) نسبت به زن بسیار عجیب تر است، او می گوید: برای انسان عاقل بهتر است که جلوی دهان ببر درنده یا شمشیر بردنده جلاد بیفتد، تا اینکه با زنی همخانه شود و شهوات جنسی خودش را تحریک کند و فرو بنشاند.

زن در جامعه‌ی جاهلی:
زن در جامعه‌ی جاهلی در معرض هرگونه ظلم و ستم قرار داشت؛ حقش حیف و میل و اموالش پایمال می شود، از ارث محروم بود و بعد از طلاق و یا فوت شوهر حق ازدواج نداشت و همانند سایر کالاها و حیوانات به ارث دیگران در می آمد. عبدالله بن عباسC می فرماید: اگر کسی پدر یا برادرش از دنیا می رفت زنش در اختیار او قرار می گرفت؛ دوست داشت آن را نگه دارد تا مهریه اش را به او ببخشد یا همچنان ادامه‌ی حیات دهد تا اینکه بمیرد و اموالش به او برسد. سُدی می گوید: در جاهلیت وقتی که پدر، برادر و یا پسر کسی می مرد و زنی به جای می گذاشت، هرکس از وارثان زن، زود تر روی زن مزبور چادر می انداخت، زن از آن او بود؛ او اختیار داشت با مهریه‌ی شوهر قبلی باوی ازدواج نماید و یا به عقد کسی در آورده و مهریه اش را خودش بگیرد. اگر زن به نحوی خودش را به خانواده اش می رساند، از آن خودش بود و کسی بروی تسلط نداشت. تنفر از دختران به درجه‌ی زنده به گور کردن آنها رسیده بود. هیثم بن عدی می گوید:زنده به گور کردن دختران، عملی رایج در بین تمام قبایل عرب بود. حد اقل از هر ده نفر یکی چنین عملی را انجام می داد. زمانی که اسلام آمد عرب ها در مورد زنده به گور کردن دختران انگیزه های متفاوتی داشتند؛ برخی به خاطر غیرت و ترس از ننگی که شاید از ناحیه‌ی دختران به آنها برسد، این عمل را انجام می دادند. برخی هم به خاطر شکل و صورت دختران مثلا تیره رنگ بودن، یا سیاه بودن، یا لکه های سفید روی پوست داشتن و یا فلج بودن، این عمل را انجام می دادند؛ چون آنها این صفات را به فال بد می گرفتند. بسا اوقات، دختران را با سنگ دلی بر نظیری زنده به گور می کردند.چه بسا کشتن نوزاد دختر به خاطر سفر یا مشغولیتی که پدر داشت، به تأخیر می افتاد و زمانی وی را زنده به خاک می سپردند، که بزرگ شده بود و همه چیز را درک می کرد.

اوضاع زن در چین:
زن چینی از نظر دینی حق ورود به معابد را نداشت و نمی توانست قربانی را به نیاکان و پیشینیان تقدیم دارد تا جایی که (کنفو سیوسی) حکیم چینی، که او را به منزله پیامبر خود می دانستند، می گوید: جزهای فراوانی هستند که بد بختی انسانیت منتهی شده اند که سرچشمه آنها زن است. آنها تولد دختران را بار سنگینی می دانستند و خانواده های فقیر نوزاد دختر را که اضافه بر حاجت بود، در مزرعه‌ای دور می انداختند تا سرما آن را هلاک کند یا حیوان درنده ای آن را بخورد، از آن عمل احساس گناه نمی کردند. به تعبیر دیگر وقتی زن چینی فرزند دختری به دنیا می آورد، قبل از آن که شوهرش مطلع شود،‌او را به بازار برای فروش با نازلترین قیمت می برد، اگر مشتری یافته نمی شد، اعلان می کرد که این فرزند را هدیه می کنیم در غیر این صورت، آن بچه را به دور دست می برد و آن را خفه و یا غرق و یا در زیر خاک زنده به گور می کرد. و این هم جزء حقوق شوهر بود که از زنش در خواست کند که بعد از او ازدواج نکند و بسا تقاضا می کردند که هنگام مرگ شوهر برای ادای احترام به شوهر خود را بسوزانند. حتی رسم سوزاندن زنان تا اواخر قرن19 نیز در چین ادامه داشت.

در جوامع غربی پیوستن زن به مرد به  دو صورت شکل می گیرد:
اول از راه ازدواج معمولی که معمولا کلیسا عهده دار منعقد کردن آن است.
دوم از راه قرار داد دوستانه که با رضایت متقابل در بین پسر و دختر جوان بسته می شود. به طور غالب آنچه که در غرب اتفاق می افتد این است که همسر یا رفیقه به محض اینکه دوران جوانی را پشت سر گذاشت و یا به دوران کهولت سن نهاد. حال آنکه معلوم است که در انجا دختران جز در سن زیادی ازدواج نمی کنند. شوهر از وی به ستوه آمده ، در جستجوی امتحان شانس خود با همسر دیگری بر خواهد آمد. گذشته از این گاهی اوقات نیز زن بیچاره درهمان دوران جوانیش تنفر حاصل می شود. غرب در میان زن و مسؤلیت ترتیب و مراقبت از بچه هایش فاصله ایجاد کرده است، زنی که بار کارهای طاقت فرسا را به دوش می کشد و اکثر وقتش را در آنها صرف می کند، چگونه فرصت دارد که به وظیفه پرورش بچه های خرد سالش بپردازد به نتیجه‌ی که به دست می آید، این است که باید کودکان را در بهترین شرائط تربیت پذیری، تحت پرورش پرورشگاها که جایگزین مادران شده اند، قرار داده در حالی که هیچ یک از پرورشگاهها و سایر سازمانها تربیتی نخواهد توانست در هیچ یک از وظایف مادری و نتایج گوناگون مثبت تربیت مادر، جایگزین مادران بشود. آنچه واقعیت جوامع غربی از آن حکایت دارد این است که منبع این حقوق همان زن بودنی است که باید به عنوان با ارزشترین ابزار جهت کامجویی و تلذذ مرد،تسخیر شود.

جایگاه زن در دین اسلام:
اسلام تنها دینی است که بین زن و مرد مساوات و برابری بر قرار کرده و برای زن ارزش بالایی قائل شده  در اسلام باید تمام حقوق زن به طور کامل رعایت شوند. حتی زنان می توانند در تمام میادین و عرصه ها دوشا دوش مردان حرکت کنند و فعالیت های دینی، علمی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی انجام دهند.‌مگر آن دسته از کارها که در توان آنها نیست و ممانعت شرعی و دینی وجود دارد.
خداوند متعال می فرماید:T يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا [النساء/1] ترجمه: «ای مردم از پروردگارتان بترسید که همه شما از یک انسان آفرید وهمسر را از جنس او آفرید و از آن دو مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت و از خدایی بترسید که هنگامی که چیزی از یکدیگر می‌خواهید نام او را می‌برید و از حق خویشاوندان خود بترسید زیرا خداوند مراقب شما است.
انما النساء شقایق الرجال به راستی زنان همتای مردان‌اند. ابوداود
در اسلام زن مسلمان هم مثل مرد اهلیت دین داری و عبادت گذاری، و به عهده گرفتن اعمال خیر و اخلاق حسنه و غیره را دارد که بموجب آن مستحق جنات و نعیم و در صورت عصیان و تمرد سزاوار نار و جهنم خواهد شد. عواطف وروح حیاتش به گونه‌ای تربیت یافته که بخوایی از عهده این وظایف دشوار بر می‌آید.
مادر شدن با همه لوازمش از نرمی احساسات، فداکاری ، شکیبائی، تحمل زحمات ومراقبت دقیق کودک، مربوط می‌شود به چگونگی خاص حالات روانی و عصبی و فکری زن که با چنین روحیه و با اینگونه مشخصات روانی عهد مدار شغل مادری می‌شود و با هماهنگی وظایف ویژه خود را از عهده بر می‌آید.
از سوی دیگر مرد نیز دارای وظایفی است که باید خود را برای انجام آن آماده کند وی باید در محیط خارج با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند، گاهی با درندگان وحشی و زمانی با سایر قوای طبیعت مواجه می‌گردد، و گاهی نیز نظام و مقررات اقتصادی جلوی پایش را می‌گیرند، برای بدست آوردن ساز و برگ زندگی او را به تلاش و کوشش وای می‌دارد.
در حال وی باید با تمام مشکلات بسازد و از خود و همسر و فرزندانش حمایت کند.
(مجال انسانی) زن هم مثل مرد انسان است، و حق زیستن و زنده شدن را دارد. وهر انسانی واجب الاحترام و تکریم است قول خداوند است و لقد کرمنا بنی آدم سوره اسراء آیه 70 بدون شک ما انسان را اکرام و احترام  و عزت داده‌ایم لذا اسلام زنده به گور کردن زنده به گور کردن دختران و قتل آنها را حرام قرار داده است ودر قتل عمد قصاص واجب می‌کند اسلام زنده به گور کردن دختران را که در بعضی از قبائل عرب رواج داشت حرام  و آن را یک امر شنیع قرار می‌دهد. قرآن مجید می‌فرماید: وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ (8) بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ [التكوير/8، 9] وقتیکه دختر زنده درگور شده سوال کرده می‌شود که به چه جرمی کشته شده است، و می‌فرماید: قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ [الأنعام/140] بدون شک خسارت برده‌اند کسانی که اولاد خود را از روی جهل و نادانی قتل کرده‌اند. اسلام به احترام زن توصیه می‌کند و نصوص بسیاری از قرآن و حدیث بر این امر دالالت می‌کند. وَمِنْ آَيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً [الروم/21] در این آیه بیان شده است که مردان و زنان در خلقت یکسان هستند و خداوند زنان را برای تسکین خاطر مردان آفریده است و درمیان ایشان دوستی و محبت برقرار نموده است تا هر جنس بجنس دیگر احترام بکند.
(الدنیا متاع و خیر متاع الدنیا المرأة الصالحة) زندگی دنیا متاع است و بهترین متاع زوجه نیکوکار است. نیز اسلام در تعلیم و تربیت زنان همچون مردان ترغیب داده‌ است چناچه امام بیهقی روایت کرده است که رسول فرمود: (طلب علم و دانش برای هر فرد مسلمان چه مرد باشد یا زن فرض است. به عنوان همونه مختصری از زندگی حضرت فاطمه را ذکر می‌کنیم تا بهتر برای شما روشن بشود که اسلام عزت و شرف به زن داده‌ است. حضرت فاطمه  بانوی زنان بهشت، مادر سادات و نسل پیامبر گل سرسبد اهل بیت، نمونه کامل و الگو قابل اعتماد برای همه‌ی زنان از نظر حجاب و تمام شؤون زندگی اسلامی، پاره‌ی تن پیامبر اسلام حضرت محمد همسر.... شیر خدا علی مرتضی مادر بی همتای دو سرور اهل بهشت حضرات حسنین می‌باشد.

نام و نسب ایشان:
فاطمه دختر حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب هاشمی قریشی ‌می‌باشد. امام دیلمی از سیدنا ابوهریره و امام عبدالله الحاکم از حضرت علی روایت می‌کند: چون خداوند متعال او را بر آتش جهنم حرام قرار گردانیده و پرده‌ای میان او و دوزخ قرار داده‌ است او را فاطمه نام نماده‌اند و نامگذاری ایشان به این نام الهامی از طرف خداوند جهانیان بوده. ایشان لقب‌های مشهوری دارند که همه‌ی آنها نمایانگر صفات کامل وی هستند از قبیل: صدیقه، مبارکه، طاهره، محدثه، زکیه، راضیه، ام النبی، ام أبیها، زهرا و بتول، دو صفت اخیر (زهرا و بتول) صفات بارز وی هستند، به این علت ایشان به لقب زهرا مشهور هستند که وی گل حضرت پیامبر است بعضی گفته‌اند به علت سفیدی  و روشنی چهره‌اش به ایشان این لقب داده شده است، زهرا مؤنث الأهر به معنی روشنی است، الأهر به کسی گفته می‌شود که زنگ چهره‌ي پاک و درخشانی داشته باشد.
جعفر بن محمد می‌فرماید: من از ابوعبدالله پرسیدم که چرا به فاطمه لقب زهرا داده‌اند ایشان فرمود: زیرا هرگاه او عبادت می‌کرد، درمیان اهل آسمان چنان می‌درخشید که ستاره‌ها برای اهل زمین می درخشد.
علامه مرتضی زبیدی می‌گوید: فاطمه را به خاطر اینکه مقام و منزلتش نزد الله همانند مریم علیها السلام بود بتول نامیدند. و جالب‌تر از همه کنیه «ام النبی و ام أبیها» می‌باشد یعنی مادر پدرش که نشان دهنده‌ی علاقه‌ی بسیار زیاد اشان نسبت به پدر بزرگوارش می باشد. ایشان با وجود کمی سنی از آغاز کودکی مانند حضرت خدیجه پناهگاه معنوی و تکیه گاه روحی رسول الله بعد از خداوند بودند. درباره تاریخ ولادت حضرت فاطمه اختلاف وجود دارد در روایتی آمده که سال یکم بعثت و در روایتی دیگر پنج سال قبل از بعثت، زمانی که خانه‌ی کعبه در دست تعمیر بود متولد شده است.
در مورد ویژگیهای والای ایشان نقل شده که رسول اکرم فرمود: فرشته‌ای از آسمان فرود آمد که قبل از این فرود نیامده است از الله اجازه خواست تا بر من سلام بدهد و به من بشارت داد که حضرت فاطمه بانوی سرور زنان بهشت است و در روایت آمده که رسول اکرم فرمودند: فاطمه بضعة منی فمن أغضبها أغضبی رواه البخاری. یعنی فاطمه پاره‌ی تن من است؛ هرکسی وی را بیازارد مرا آزار داده است.
امام احمد، مسلم، ترمذی و حاکم از حضرت عائشه و حضرت ام سلمه روایت می‌کنند که روزی رسول الله  در حالی چادر ساخته شده از موی سیاه بر دوش خود انداخته بود از جای خود برخاست وبیرون رفت وامام حسین و حسن وفاطمه وعلی به سوی او شتافتند، پیامبر آنان را زیر چادر خود برد و این آیه‌ی شریفه را تلاوت فرمودند: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا [الأحزاب/33] یعنی خداوند می‌خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند وشما را کملا پاک سازد. و این چهار بزرگوار در سیرت و تاریخ اسلام به اهل کساء معروف هستند رسول الله حضرت فاطمه را جزء بانوان برگزیده‌ی الله قرار داده بودند چناچه فرمودند برای الگوگیری و تقلید از .... تمام زنان حضرت مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد وفاطمه بنت محمد و آسیه کافی هستند یعنی این بانوان نزد الله برگزیده و الگوی تمام زنان دنیا هستند. حضرت فاطمه و پیامبر با هم خیلی محبت داشتند و رسول الله همیشه هنگام مسافرت برای خدا حافظی به خانه ایشان می‌رفت و هنگام برگشت هم نخست کسی که با او ملاقات می‌کرد، ایشان بودند. و هرگاه ایشان پیش پیامبر می‌آمدند رسول الله به احترام ایشان از جایش بلند می‌شد و پیشانیش را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند، فاطمه زهرا که در خانه‌ی بزرگ‌ترین معلم انسانیت تربیت یافته و علوم و معارف الهی را از سرچمشه‌ی نبوت فراگرفته بود از فهم و بینش خاص نسبت به دین برخوردار بود چنانچه حضرت انس روایت می‌کند که باری رسول الله پرسیدند: چه صفتی برای زنان زیباست؟ ما نتوانستیم پاسخ بدهیم حضرت علی نزد فاطمه رفت و او را از پرسش باخبر ساخت حضرت فاطمه فرمودند: چرا نگفتی که بهترین صفت برای زنان آن است که مردان را نبینند و مردان هم آنان را نبینند حضرت علی بی درنگ نزد پیامبر برگشت و پاسخ آن را حضرت را داد پیامبر فرمود: چه کسی چنین پاسخی به تو آموخت؟ حضرت علی فرمود: فاطمه پیامبر فرمودند: او پاره‌ی تن من است.

ازدواج حضرت علی با فاطمه 
بنابر روایات مستند حضرت فاطمه در 18 سالگی در ماه ذی الحجه در دوم هجری با حضرت علی ازدواج کردند علماء اهل سنت و برخی از علمای شیعه به همکاری ابوبکر و عمر  در ازدواج حضرت علی تصریح نموده‌اند که بیان این مطلب دلالت بر ارتباط تنگاتنگ و شانه‌ی دوستی میان آن بزرگواران است.
ملا محمد باقر مجلسی در این باره می‌گوید: شیخ طوسی با سند معتبر از امیر المؤمنین روایت کرده است که ایشان فرمود: ابوبکر و عمر پیش من آمدند و گفتند چرا نزد حضرت رسول اکرم نمی روی تا فاطمه را خواستگاری نمایی؟ من به محضر آن حضرت رفتم و هنگامی که نظر مبارکش به من افتاده خندید و فرمود: ای ابوالحسن(علی) برای چه آمده ای ؟حاجت خود را بیان کن.من به ایشان عرض کردم: ای رسول الله استدعا می کنم که فاطمه را به ازدواج من در بیاری ایشان رضایت فاطمه را جویا شدند وایشان سکوت اختیار کردند.این سکوت در واقع اعلام رضایت بود.رسول الله  از حضرت علی پرسید برای مهریه چه داری؟ حضرت علی فرمود: من هیچی ندارم رسول اکرم فرمودند: آن زرهی که در جنگ بدر به دست شما افتاده بود کجا هست؟ علی فرمود: خانه است پیامبر فرمود: همان کافی است حضرت آن را به 480 درهم به حضرت عثمان فروخت مبلغ را در اختیار رسول اکرم  قرار داد رسول الله حضرت بلال را دستور دادند از بازار عطر و خوشبو بخرند و بیاورند در روایات آمده است که حضرت عثمان آن زره را دوباره به عنوان هدیه به حضرت علی دادند.
جهیزیه‌ای که رسول اکرم به سرور بانوان بهشت دادند عبارت بود از یک عدد تخت یک بالش چرمی که از پوشال خرما پر شده بود یک کاسه‌ی سفالی دو عدد کوزه یک مشک آب و دو سنگ آسیاب دستی.

زهد و قناعت حضرت فاطمه زهرا:
زهد و تقوی و دوری از تجملات دنیوی در ایشان به حدی بود که باوجود این که از محبوب ترین فرزندان سرور دو عالم بود، اما زندگیش بسیار ساده و بی آلایش بود. او که سرور زنان بهشت بود در محیط خانه چنان زندگی می‌کرد که دست‌هایش از گرداندن آسیاب ورم می‌کرد، شنه هایش از حمل آب مشکیزه، زخم بر می داشت و لباسهایش از جارو زدن خانه نشستن کنار آتش دان، مندرس و سیاه می شد؛ و هنگامی که به علت این مشکلات و سختی ها، از رسول الله کنیزی خواست؛ تا در انجام کارها‌ی خانه به وی کمک کند، ایشان فرمود: خیر چگونه به شما خادم بدهم در حالی که اصحاب صُفه چیزی نمی بینند تا با آن شکم شان را سیر کنند. هنگام مرض وفات پیامبر پیغمبر بزرگوار آهسته در گوش حضرت فاطمه چیزی گفتند که فاطمه به خاطر آن ناراحت شد و دو مرتبه در گوشش آهسته چیزی گفت ایشان به خاطر آن خوشحال شد. از ایشان پرسیدند: چرا مرتبه اول ناراحت اما مرتبه دوم خوشحال شدی؟ ماجرا چیست ایشان فرمودند: پیامبر اول به من فرمود: در این مرض، من وفات می کنم بنابر این من ناراحت شدم و مرتبه دوم به من گفت آیا راضی نمی شوی که بانوی زنان بهشت قرار بگیری، تو اولین کسی از اهل خانه‌ی من هستی که به من ملحق می شوی به این خاطر من خوشحال شدم. ایشان بعد از وفات پیامبر خیلی ناراحت شدند و معمولا روزی نمی گذشت که بیاد پدر بزرگوار خویش نباشد. تا اینکه بعد از شش ماه بعد از وفات پیامبر ایشان هم به دیار یار شتافتند و به پدر و مادر بزرگوار خود ملحق شدند. ایشان در سن29 سالگی روز سه شنبه سوم رمضان سال یازدهم هجری قمری دار فانی را وداع گفت. در تکفین و تجهیز حضرت فاطمه توجه و دقت فوق العاده ای انجام گرفت. از آن جهت که ایشان پیکر حیاء بود به حضرت اسماء بنت عمیس گفتند: تکفین در فضای باز موجب ظاهر شدن خانم ها می گردد که از دیدگاه من بسیار ناپسندیده است. حضرت اسماء بنت عمیس  گفت من روشی را در حبشه دیده ام، اگر دوست داری، آن را به تو نشان می دهم. و بعد چند شاخه خرما را در زمین نصب کرده و با پارچه‌ای را روی آن انداخت که پوشش کامل بوجود آمد حضرت فاطمه بی نهایت خوشحال شدند و این روش را تأئید کردند. پس از وفات حضرت فاطمه بنابر وصیت ایشان حضرت علی و حضرت اسماء بنت عمیس وهمسر حضرت ابوبکر وی را غسل دادند. در باره این که چه کسی امام نماز جنازه حضرت فاطمه بوده اختلاف روایت وجود دارد. برخی گفته اند حضرت علی و برخی گفته اند حضرت ابوبکر امام نماز جنازه بودند.
هنگامی که حضرت فاطمه وفات کرد حضرت علی جنازه‌ی وی را هنگام شب دفن کرد و برای امامت نماز جنازه دست حضرت ابوبکر را گرفته و امام قرار دارد. جعفر صادق از پدرش امام محمد باقر از پدرش زین العابدین علی بن حسین روایت می کند: حضرت فاطمه بین مغرب و عشاء وفات یافت و حضرت ابوبکر و عمر ، عثمان ، زبیر، عبدالرحمن بن عوف تشریف آوردند. هنگامی که جنازه‌ی ایشان گذاشته شد حضرت علی به حضرت ابوبکر فرمود: شما امام نماز شوید حضرت ابوبکر  فرمود: شما که حاضر هستید؟! علی فرمود: بله؛ اما شما امام شوید؛ به خدا قسم کسی غیر از شما امام نماز نمی شود. ابوبکر امام نماز قرار گرفت و پیکر پاک ایشان شب دفن کرده شد. پس از این روایتها معلوم شد که حضرت ابوبکر نماز جنازه ایشان را خوانده است. برخی آگاهانه و یا نا آگاهانه وفات فاطمه را شهادت عنعوان می کنند در حالی که تا سال 1372 از شهادت ایشان خبری نبود، بلکه در تقویم؛ وفات ذکر می شد؛ ام از سال 1373 شهادت ذکرشد!!! در صورتی که بررسی روابط دوستانه‌ی حضرت علی و عمر  دختر گرامی حضرت علی و فاطمه صدیقه و نام گذاری حضرت علی ، حسن و حسین و دیگر ائمه‌ی بزرگوار فرزندان خویش را به نام های مبارک ابوبکر و عمر، عثمان ، عائشه و غیره آن هم دو فرزند از یک پدر با نام یک خلیفه مثل عمر اکبر و عمر اصغر و عثمان  اکبر و عثمان اصغر از فرزندان حضرت علی و دیگر ائمه. مشورت های مهم حضرت عمر  با حضرت علی  در امور خلافت قضاوت‌ها احکام و غیره نشانه همکاری صمیمانه و ار تباط دوستانه میان آن بزرگواران و بیانگرخلاف ادعاهای بی دلیل دشمنان تفرقه انگیزاسلامی باشد کدام عقل سلیم می پذیرد که حضرت علی  دخترش را به ازدواج قاتل همر گرامیش حضرت فاطمه در آورد نقل شهادت افسانه ای حضرت فاطمه هم از آن قبیل روایات غیر قابل قبولی است که گذشته از اینکه اصلا فاقد سند و مدرک است؛ بلکه ضعف بیانی دارد؛ زیرا که بگونه ای بیان شد.  که نشان می دهد خود ناقلان همه به آن اعتماد ندارند. در حالی که محدثان و سیرت نویسان در کتب خویش ذکری از آن به میان نیاورده اند؛ این امر خود دلالت برای اساس بودن آن دارد.

خاتمه:
ای بانوان محترم و ای دوشیزگان مسلمان یقین داشته باشید عفت و حیاء، حجاب و وقار، آگاهی به احکام الهی و پایبندی به اخلاق اسلامی ارزش انسانی  ومیزان زیبائی و جذابیت شما را بالا می برد و دور شدن از فرهنگ و اصالت خویش و چسپیدن به فرهنگ بیگانه و تقلید از تبرج و خود نمائی افراد خود باخته و غرب زده و رسوائی و رذالت، و بی بند و باری را ببار می آورد بدانید تقوا و پرهیزگاری و عفاف و حجاب اسلامی و اساس استقامت بیانگر ایمان  و قوی و اراده‌ی استوار شما می باشد و در واقع موجب سعادت و سر بلندی دردنیا و وسیله‌ی رستگاری در آخرت می گردد. سعادتی که هیچ چیز بهتر و بزرگتر از آن نیست، واین همان سعادتی است که ام کلثوم دختر علی ابن ابی طالب و همسر عمر فاروق در باره آن گفت: (بیگمان من سعادت خود را در ایمان خویش می بینم، و ایمانم در قلبم می باشد قلبی که غیر از پروردگارم هیچ کس بر آن حاکم نیست). لذا نباید به شعارهای پر زرق و برق، شعار هایی چون آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، گول غرب را بخوریم و ما را باز دارد. از دیدن واقعیت درد ناکی که با کلیه‌ی این شعار در تضاد است، و بر اساس آن غرب به ما رفتار می کند ما اگر فکر و خیالمان را بر رؤیای این شعار ها متمرکز کنیم، بزودی معتقد خواهیم شد که زن در غرب بر مسند احترام و اکرام نشته و در در یای بی ساحل آزادی شنا ورشده و بدون هیچگونه مشکلاتی از حقوق کامل خود بر خوردار گردیده است اما حقیقت این است که زن غربی دارد از واقعاتی متضاد با این شعارها رنج می برد. و هر فرد پژوهشگری که از واقعیت زندگی غرب اطلاع دارد. می تواند این تضاد را ملاحظه نموده وسرانجام احساساتش از تأسف این متأثر شود که در عصر حاضر زن غربی قربانی طغیان و تجاوز نظام غربیها شده است نظامی که واقعیت آن را مجسم می سازد، نه آن نظامی که در قالب الفاظ و شعارها وجود دارد.
برگرفته از: نشریه داخلی حوزه علمیه عین العلوم گشت، سراوان (روزنه ای از اسلام).


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر