۱۳۹۴ آذر ۲۸, شنبه

آداب جنگ در اسلام


آداب جنگ در اسلام 


در اینجا لازم است که به یکی از ویژگی های سربازان اسلام که جزئی از آداب جنگ در اسلام هم هست اشاره کنیم و آن این که «یک جنگجوی مسلمان جز با کسیکه در برابرش بایستد مبارزه نمی کند. پیامبرگرامی صلی الله علیه وسلم یاران جنگجوی خود را با خوشرفتاری با مخالفان غیر محارب توصیه میکرد و به آنان سفارش می کرد که دایره نبرد نباید از رزمگاه فراتر رود و جنگ، نه جنگ بین ملتها بلکه جنگ محدود به نبرد میان جنگجویان است. و غیر نظامیان باید از مصونیت ویژه برخوردار باشند.»


همچنین پیامبرخدا صلی الله علیه وسلم یاران خود را از تعرض به جان زنان وکودکان و کهنسالان و راهبان باز می داشت.
از ابوداود روایت شده است: هنگامی که لشکریان اسلام عازم یکی از جنگ ها بودند پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم به آنها فرمود:
«به نام خدا و با نام آئین پیامبر او صلی الله علیه وسلم عازم جنگ شوید.هیچ پیرمرد کهنسال و کودک و زنی را به قتل نرسانید و به آنها احجاف و ستم روا مدارید، غنایم را جمع کنید و با صلح و نیکی و احسان با آنها برخورد کنید، همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
و باز پیامبرخدا صلی الله علیه وسلم می فرماید:
«کودکان را در جنگ به قتل نرسانید».
اصحاب گفتند:«ای رسول خدا،مگر نه اینکه آنها کودکان مشرکان هستند؟!»
رسول خدا فرمود:«مگر شایسته ترین شما کودکان مشرکان نبودید؟!»
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز با تأسی از پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم ، هنگام بدرقه یزید بن أبی سفیان-فرمانده یکی از لشکریان-چنین می گوید:
(...شما را سفارش می کنم که زنان و کودکان و کهنسالان را به قتل نرسانید.)
آری، مسلمانان این چنین تربیت شده اند و در هر جنگی آن سفارشات را کاملاً مد نظر داشته و به آنها عمل می کردند. از بارزترین نشانه های اخلاقی سرباز اسلام این است که به هیچ کس ظلم و ستم روا نمی دارد.اعضای بدن دشمنانش را مثله نمی کند و به جز آنانی که در برابرش قد علم کرده اند به دیگران کاری ندارد. درختان را قطع نمی کند و خانه ها را فرو نمی ریزد و به زنان و کودکان اذیت و آزاری نمی رساند.
ای کاش تمدن های پوشالی موجود،بی طرفانه به اسلام می نگریستند و ذره ای از شفقت و دلسوزی اسلام را در عملکرد خود مورد توجه قرار می دادند و دست از ستم ها و تجاوزات خود بر میداشتند. ولی با کمال تاسف می بینیم کسانی که مدعی دینداری اند چگونه خانه های همنوعان خود را تخریب،مساجدشان را ویران اموالش را غارت و مزارعشان را به آتش می کشند و به اموال و ناموس دیگران تجاوز کرده،میان طفل شیرخوار و مادرش و پدر و فرزندش جدایی می اندازند، به گمان این که پاسداران دین و مذهب اند...!
چه دین و مذهبی؟! کدام عقیده منحرفی است که به چنین روشی که به نابودی دیگران منتهی می شود،متوسل می شود؟
این چه تمدنی است که بویی از انسانیت نبرده و انحطاط اخلاقی اش چنین آشکار است...ای دین من چقدر بزرگ و باعظمتی!
و ای قرآن من چقدر ارزنده ای و ای رسول خدا حتی با دشمنانت هم چقدر مهربانی! و چقدر ما نیازمند نسل جدیدی هستیم که ظلم و ستم را ریشه کن کند و به جای آن دادگری، محبت، صلح و دوستی را در این دنیای آکنده از جنگ و نابودی گسترش دهد...آیا می توان به ظهور چنین نسلی با این ویژگی ها امیدوار بود؟ انتظار و امید همچنان پا برجاست...إن شاءالله.
برگرفته از کتاب"پرتوی از دین و آزادی" نوشته: عبدالفتاح اسماعیل و ترجمه:ناصر مریوانی،نشر احسان چاپ1382


ahlesonnat-haq.blog.ir

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر